اميرمهدي جوناميرمهدي جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

امیرمهدی جون

بدون عنوان

سلام امیرمهدی جون الان یکسال و یک ماه و ١٥ روزشه. اون ساعت ١١ صبح پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت ١٣٨٩ بدنیا اومد. وقتی ٢ ماهش بود با مامان و بابا رفت مشهد زیارت امام رضا ، وقتی هم که ١٠ ماهش بود با مامان و بابا رفت به سفر سوریه و لبنان. امیر مهدی یه نی نی شمالیه ولی تا ٩ ماهگی بخاطر کار بابایی کرمان بود از اون به بعد هم اومده تهران . ...
11 اسفند 1390

بدون عنوان

راستي امير جونم  یه کم دیر  راه افتاده ! اما حالا دیگه حسابي راه ميره و اينور و اونور ميره ، جيگر مامان توي 16 ماهگي راه افتاد  از بس تنبله ،مثل چهاردستو پا رفتنش كه توي يكسالگيش بود .  ديگه خيلي شيطون شده و به همه جا ي خونه سرك ميكشه.   این عکس مربوط به سفر همدانه ، تازه دو سه هفته بود که پسرم راه می رفت و حسابی کیف میکرد. ...
7 اسفند 1390

بدون عنوان

این عکس زمانیه که اولین دندون پسرم دراومده بود و مادرجون براش آش مخصوص حبوبات و گندم رو پخت. اينم آش دندوني پسرم! ...
6 اسفند 1390

عكس همدان

آبشار گنجنامه مجموعه عباس آباد نتونستم عكس هاي استانبول رو بيارم فكر كنم چون با دوربين ديجيتاله و حجمش زياد نيومد  بايد حجمشون رو كم كنم  و  بعد آپلودشون  ميكنم . ...
22 بهمن 1390

سلام دوباره

خيلي وقته كه چيزي ننوشته ام ، توي اين مدت اميرم حسابي بزرگ شده و واسه خودش مردي شده. ديگه خيلي كلمه ها رو ميگه البته نصفه و به زبون خودش ! مثلا قاگگ يعني قاشق ، خوجي يعني خاله جون ،باله يعني بالش  ، ابيج يعني هويج البته به سيب زميني هم ميگه ابيج! خلاصه حسابي با بلبل زبوني هاي خاص خودش وقت منو ميگيره . راستي توي اين مدت يه مسافرت به همدان هم داشته كه عكسشو ميزارم . يه چيز ديگه شهريور اميرمهدي جون با مامان و بابا رفت استانبول  خيلي خوش گذشت عكس اين سفر رو هم  ميزارم توي وبلاگش. البته هردو اين سفرها بخاطر بابايي بود چون بابايي امير دانشجوي دكتراست و توي كنگره استانبول و كنگره همدان ارائه مقاله داشت .  يه چندباري هم رفتيم شما...
22 بهمن 1390