سلام دوباره
خيلي وقته كه چيزي ننوشته ام ، توي اين مدت اميرم حسابي بزرگ شده و واسه خودش مردي شده. ديگه خيلي كلمه ها رو ميگه البته نصفه و به زبون خودش ! مثلا قاگگ يعني قاشق ، خوجي يعني خاله جون ،باله يعني بالش ، ابيج يعني هويج البته به سيب زميني هم ميگه ابيج! خلاصه حسابي با بلبل زبوني هاي خاص خودش وقت منو ميگيره . راستي توي اين مدت يه مسافرت به همدان هم داشته كه عكسشو ميزارم . يه چيز ديگه شهريور اميرمهدي جون با مامان و بابا رفت استانبول خيلي خوش گذشت عكس اين سفر رو هم ميزارم توي وبلاگش. البته هردو اين سفرها بخاطر بابايي بود چون بابايي امير دانشجوي دكتراست و توي كنگره استانبول و كنگره همدان ارائه مقاله داشت . يه چندباري هم رفتيم شمال ديدن بابابزرگ و باباحاجي و عزيزو مادر جون و بقيه فاميل. امير يه چيز ديگه هم ياد گرفته وقتي دستشويي ميكنه ميگه: مامان مامان شلوار پي پي ،پي پي! يعني مامان شلوارم رو دربيار كه خراب كاري كردم ! مامان فداش بشم !